سر بازکردن این بحران عمیق و کهنه در شرایطی که منطقه خاورمیانه در همسایگی قرهباغ سالهاست با بحران سر برآوردن گروههای افراطگرایی همچون داعش و ادعای خلافت و عزم آنها برای تسلط بر کل این منطقه روبهرو است، کشورهای منطقه و جهان را نگران کرده است. نگرانی از اینکه بحرانی جدید با بازیگرانی تازه که بصورت طبیعی نیازمند صرف بنیهای قابل توجه در سطوح سیاسی و امنیتی برای مهار و حل آن است، موجب شود تا بحران خاورمیانه که در آستانه پیدا شدن راهحلهای جدید سیاسی است، تحت تأثیر قرار گیرد. از سوی دیگر مجاورت آسیای مرکزی و قفقاز با این بحران جدید بهعنوان مناطقی که یکی از مراکز صادرات بنیادگرایان افراطی که اتباع آنها یکی از بزرگترین گروههای تروریستهای داعش و جبهه النصره را تشکیل میدهند، این نگرانی را پدید آورده که جنگ در قرهباغ زمینه را برای وسوسه این گروههای تروریستی و بویژه داعش به منظور انتقال یا توسعه فعالیتهای خود به این مناطق فراهم کند، بویژه آنکه داعش نشان داده در این زمینه بسیار مستعد است و سریع عمل میکند. تنش دوباره در قرهباغ ثابت کرد که بحرانهای خفته در این منطقه از آسیای مرکزی و قفقاز هنوز مستعد بحران آفرینی هستند و سرپوش گذاشتن بر آنها و سکوت در برابر آن باعث از میان رفتن آنها نخواهد شد.
در این شرایط چشمانداز بحران قرهباغ هنوز مبهم است. از اینرو گروه سیاسی قدس ابعاد این بحران را در گفتوگو با حسن بهشتیپور کارشناس مسایل آسیای مرکزی و قفقاز به بحث گذاشته است.
تنش جدید قرهباغ نگرانیهای بسیار جدی و واکنشهای قابل توجهی را در سطح منطقه و بینالملل بوجود آورده است. دلیل این سطح از واکنش و نگرانی در پی وقوع این درگیریها پس از 10 سال آرامش نسبی در قرهباغ چیست؟
هر جنگ و درگیری به خودی خود اتفاقی نامطلوب است و بدلیل آثار مخرب و تبعاتی که برای همسایگان و منطقه دارد، موجب نگرانی و واکنش خواهد شد. این موضوع اکنون در مورد ترکیه، ایران، گرجستان و روسیه کاملاً ملموس است و طبیعی است که هر ناامنی در این منطقه و میان دو کشور برای همسایگان مهم است.
نکته دوم اینکه قفقاز یک منطقه راهبردی است، چه قسمت جنوبی آن که شامل آذربایجان، ارمنستان و گرجستان میشود، چه قفقاز شمالی که حدود 10جمهوری خودمختار روسیه مثل داغستان، چچن، اینگوشیا، قرهچای و چرکس در آن قرار دارند و خود دچار بحرانهای امنیتی و سیاسی هستند و با توجه به ترکیب موزاییکی اقوام مختلف و حضور بیش از 50 گروه قومی، هر نوع ناامنی در قرهباغ میتواند به یک جنگ منطقهای بدل شود که بر امنیت دریای خزر، ایران، روسیه، ترکیه داغستان و چچن اثر خواهد داشت. از منظر بینالمللی هم از سال1994 که گروه مینسک زیرنظر سازمان امنیت و همکاری اروپا تشکیل شده تا بحال همچنان این ماجرا بلاتکلیف مانده و میتوان گفت به یک بحران فراموش شده بدل گردیده و وقوع جنگ بار دیگر دنیا را متوجه کرد که باید راهحلی برای قرهباغ پیدا کنند.
قرهباغ از سال1994 تاکنون وضعیتی تثبیت شده داشت. تا چه حد ممکن است تنش جدید و درگیری دو کشور آذربایجان و ارمنستان به یک جنگ طولانی مدت دوباره مانند سال88 بینجامد و اگر پاسخ منفی است، چرا؟
پیشبینی این است که این جنگ جدید خیلی طولانی نخواهد شد و این درگیریها بیشتر یک اقدام تاکتیکی است. دلیلش هم این است که جنگ نه به نفع ارمنستان است، نه آذربایجان و نه قرهباغ. این مسأله و درگیری بیشتر ناشی از بحران اقتصادی و به تبع آن بحران سیاسی ناشی از کاهش قیمت نفت در آذربایجان است که دولت این کشور را با مشکلات جدی روبرو کرده است. الهام علیاف میخواهد از این طریق و با ایجاد اجماع عمومی و تحریک احساسات و همگرایی مردم آذربایجان بر سر موضوع تمامیت ارضی این کشور، توجه مردم را از مشکلات دیگر منحرف کند.
چه راهحلهایی ممکن است و گروه مینسک این ظرفیت را برای حل بحران دارد؟
گروه مینسک از اول یک گروه عقیم بود و نتوانست راهحلی را ارائه دهد که مرضیالطرفین بازیگران داخلی و خارجی بحران باشد، زیرا منافع آنها در تعارض با هم است.
آذربایجان مسأله استقلال قرهباغ را نمیپذیرد و میگوید اگر چنین راهحلی دنبال شود، جمهوریهای خودمختار روسیه مثل چچن یا آبخازیا و اوستیا در گرجستان هم همین وضع را دارند. پس روسیه هم نمیخواهد از این دیدگاه حمایت کند، زیرا در وضع موجود از هر دو طرف نفع میبرد.
اما علت اصلی ناتوانی گروه مینسک به ساختار و عملکرد سازمان امنیت و همکاری اروپا برمیگردد که بیشتر از آنکه بخواهد به منافع آذربایجان و ارمنستان و مردم قرهباغ توجه کند به منافع کشورهای اروپایی و ابرقدرتها توجه کرده است.
در مجموع اکنون بیشتر اهتمام جامعه بینالمللی به توقف درگیریها در مرحله اول است و سپس رفتن پای میز مذاکره، اما شاید این بار توجه جدیتری به این بحران فراموش شده بشود.
نظر شما